همه باید کار کنند. تقریب زده می شود که افراد به طور متوسط در حدود 40 تا 50 درصد از زمان زندگی خود را صرف کار کردن می کنند. در این میان 4/1 این افراد همواره در این فکر هستند که چگونه می توانند درآمد خود را افزایش دهند.
همیشه در این مورد چیزهایی می شنویم: "هزینه های زندگی در حال افزایش هستند، هزینه حمل و نقل افزایش پیدا می کند، مالیات ها زیاد می شوند اما درآمد ها همچنان ثابت باقی می مانند." بعد از خودم می پرسم "چرا؟" درآمد شما حتماً باید افزایش پیدا کند، اگر این اتفاق نمی افتد پس حتماً نمی دانید که برای افزایش آن باید چه کاری انجام دهید."
البته سوء تفاهم ایجاد نشود. کار خوب و سخت کوشی، همیشه موفقیت را با خود به همراه می آورد، اما اگر بخواهید هر روز فقط کار کنید و امیدوار باشید که حقوقتان افزایش پیدا کند، شاید هیچ وقت چنین اتفاقی در زندگی برایتان رخ ندهد. چیزی که شما به آن احتیاج دارید، سخت کوشی و کار زیاد است. باید قدری زرنگی هم داشته باشید. خوشبختانه این مورد کاملاً اکتسابی است و اگر کمی تمایل داشته باشید به راحتی می توانید آنرا یاد بگیرید.
پیش از هر کاری ابتدا باید اهداف خود را روشن کنید و ببینید به کجا می خواهید بروید. هر کاری که انجام می دهید به تصمیمی که اتخاذ می کنید بستگی دارد و این امر از اهمیت شایان ذکری برخوردار می باشد. بیشتر افراد به درستی نمی دانند که قصد دارند به کدام سمت شغلی دست پیدا کنند، چه کاری می خواهند انجام دهند، چه کسی بشوند، آنها ارتباط تنگاتنگی با سمت فعلی شغلی خود برقرار نکرده اند و به همین دلیل نمی توانند تصویر روشنی از آینده شغلی شان در ذهن داشته باشند.
درست مانند این است که بی هدف دور و اطراف شهر بگردید، بدون مقصد به هیچ کجا نمی رسید.
دانش تخصصی – آیا می دانید یک متخصص در هر زمینه تا چه اندازه درآمد کسب می کند؟ از یک جراح، فوتبالیست حرفه ای، خواننده و حتی تاجر بپرسید؛ هر کسی که بتوان نام "متخصص" بر روی او گذاشت، حقوقی دریافت می کند که اگر بدانید مختان سوت می کشد، اما به راستی آنها چگونه تبدیل به یک "متخصص" شده اند؟
به نظر من آنها به صورت ناخودآگاه در این طبقه قرار نگرفته اند، بلکه خودشان خواسته اند تا امروز به چنین مرحله ای رسیده اند. جراح به این دلیل جراح شده که سال ها زحمت کشیده و درس خوانده و هنر جراحی را آموزش دیده. یک بازرگان حرفه ای نیز پیش نیازهای تجارت را فرا گرفته. به هر حال قصد من از مطرح کردن تمام این نمونه ها این است که به شما بگویم باید در مهارتی که دارید تخصص پیدا کنید و به مرور زمان توانایی های خود رادر آن مقطع خاص ارتقا بخشید.
کلاس های آموزش نام نویسی کنید و شروع کنید به کسب تخصص در مهارت های خود.
حرفه ای عمل کنید- در قبال کاری که انجام می دهید احساس مسئولیت کنید. به شغل خود تعهد داشته باشید. در محل کار از تلفن های غیر ضروری اجتناب کنید. زمانیکه از شما تقاضا می شود تا کاری را پیگیری کنید آنرا به دقت انجام دهید. وقتی به شما کاری محول می شود، آنرا به اتمام برسانید. حرفه ای ها فرق میان ساعات کاری و تفریح را به خوبی درک می کنند و هیچ گاه این دو مقوله را با یکدیگر ترکیب نمی کنند.
نگرش مثبت – این مورد یکی از خصوصیات کلیدی در تمام افراد موفق است. شما باید نگرش صحیحی را برای خود برگزینید. منظور از نگرش صحیح آن است که وقتی اوضاع به هم می ریزد به جای اینکه شروع کنید به سرزنش کردن، راه حلی برای آن پیدا کنید. همچنین در حین کار کردن باید همیشه لبخند بر لب داشته باشید و به تعهدات خود عمل کنید.
گرایش مثبت ذهنی شاید نتواند کلیه مشکلات شما را در محیط کار حل کند، اما در مقایسه با نگرش منفی به شما انرژی بیشتری می دهد و شانس موفقیتان را افزایش می دهد.
ارتقای فردی – علاوه بر کسب تخصص، ارتقای توانایی فردی نیز از مقوله های دیگری است که قابل بحث می باشد. ارتقای شخصی از "مهارت های ظریف" تشکلی شده است، مانند: توانایی مدیریت زمان، ارتقای شخصیت فردی، مهارت های ارتباطی، پیراستگی، و توانایی رهبری و هدایت.
آیا تا کنون متوجه شده اید که یکی از مشکلات اساسی بیشتر افراد نداشتن وقت کافی است؟ چرا در یک کلاس مدیریت زمان شرکت نکنیم و یا یک کتاب در این مورد نخوانیم؟ رهبری و مدیریت نیز یکی از مهارت های ضروری دیگر به شمار می رود. اگر شخصی به درستی بداند که چگونه می تواند کنترل و اداره امور را به دست بگیرد، بی شک فاصله چندانی با موفقیت نخواهد داشت. مهارت های برقراری ارتباط نیز از شهرت کمتری نسبت به دو مورد بالا برخوردار نیستند. چگونه مسئله افزایش حقوق را عنوان می کنید؟ چگونه می توانید از کسی تقاضا کنید که کاری را با خواست خودش برای شما انجام دهد؟ بر اساس تحقیقاتی که چند سال پیش انجام شده، محققان به این نتیجه دست پیدا کردند که افراد موفق همیشه باهوش ترین ها و دانشمند ترین ها نیستند، بلکه کسانی هستند که نحوه برقراری ارتباط با دیگران را به درستی میدانند.
جایگزین نشدنی – هیچ کس را نمی توان پیدا کرد که غیر قابل جایگزینی باشد، اما حداقل کاری که می توانید انجام دهید این است که جایگزینی خود را مشکل کنید. اگر شما فردی باشید که به سختی بتوانند برایتان جایگزین پیدا کنند، کارفرمای شما برای اینکه شما را در کنار خود نگه دارد، حقوقتان را افزایش داده و سمت بهتری به شما میدهد.
اغلب شرکت ها به دنبال افراد با استعداد می گردند. هر چقدر استعداد بالاتری در نتیجه گرفتن داشته باشید، شانس گرفتن ترفیع رتبه نیز افزایش پیدا می کند. به عنوان مثال یک فروشنده بااستعداد را در نظر بگیرید. آیا فکر نمی کنید که اگر بتواند میزان فروش را دائماً بالا نگه دارد، حاضرید حقوق بیشتری به او بدهید؟ آیا دلتان نمی خواهد او را در کنار خود نگه دارید تا بتواند فروشنده های دیگر را نیز آموزش دهد؟
برای اینکه بتوانید کاری کنید که جایگزی انتخاب کردن برای شما کار دشواری شود، باید این کارها را انجام دهید: در مورد کارتان چیزهایی بیشتر از آنچه از شما خواسته شده بدانید و کار را نسبت به سایر همکارانتان بهتر انجام دهید.
ابتکار عمل – اغلب افرادی که من می شناسم معمولاً تمایلی به انجام امور خلاقانه و ابتکاری ندارند. آنها به جای اینکه به صورت ابتکاری دست به انجام کاری بزنند بیشتر منتظر می مانند تا کسی به آنها بگوید چه کاری را باید انجام دهند.
برخی از انسان ها نیز اصلاً یادشان می رود که می توانند یک چنین کاری را انجام دهند. انجام کارهای ابتکاری شما را در جایی قرار می دهد که مقامات بالا به راحتی می توانند شما را مشاهده کنند. به عنوان مثال من پوشه ای درست کردم که مقالاتی را در آن جای دادم که بعد ها بتوان در روزنامه از آنها استفاده کرد . معمولاً موضوعات جالب را از روزنامه ها و مجلات دیگر جمع آوری می کردم، آنها را در یک بولتن دسته بندی می کردم و تا یک هفته بعد همه آنها را در پوشه اختصاصی خود دسته بندی مینمودم. کسی به من نگفته بود که این کار را انجام دهم، اما خودم به این نتیجه رسیدم که مقالات روزنامه می توانند منبع مناسبی برای آموزش موارد مختلف باشند. مدت زمان زیادی طول نکشید که سرپرست من متوجه شد چه کاری انجام می دهم و نتیجه آن این شد که الآن جایی کار می کنم که همیشه دوست داشتم: دفتر روزنامه.
دنبال نکات ابتکاری بگردید که به نحوی باعث پیشرفت کل شرکت می شوند و آنها را انجام دهید. چیزی نخواهد گذشت که به شما مسئولیت هایی داده می شود که در ازای آنها می توانید درآمد بالاتری کسب کنید.
ارتباط با افراد خوب – من همیشه از این داستان خوشم می آمد: روزی مردی برای خرید چهارپا به بازار می رود. از یکی از چهارپاها خوشش می آید و با صاحب حیوان توافق می کند که برای اینکه بررسی دقیق تری روی حیوان داشته باشد او را با خودش به طور آزمایشی به خانه ببرد. زمانیکه به خانه می رسند او را به استبل در کنار سایر خرها می برد. خر نگاهی به دور و اطراف خود می کند و بدون هیچ تعللی به کنار تنبل ترین و شکمو ترین خر می رود. زمانیکه خریدار با یک چنین صحنه ای مواجه می شود او را بیرون برده و به صاحبش تحویل می دهد. صاحب خر تعجب میکند و نمی داند که چرا اینقدر زود بازگشته: "چرا؟ آیا به این سرعت خر را امتحان کردی؟" مرد در پاسخ به او می گوید: "دیگر لازم به امتحان کردن نیست، از همنشینی که برای خود انتخاب کرد معلوم است!"
سعی کنید اطراف خود را از افراد شاخص پر کنید، بیشتر تغییراتی که در زندگی شما اتفاق می افتد بستگی به دوستانی دارد که در اطرافتان هستند. سعی کیند همیشه درست انتخاب کنید زیرا وقتی که انتخاب کردید زندگی شما بسته به آن انتخاب شکل می گیرد.
لبخند بزنید – این کار را باید با یک نگرش مثبت انجام دهید. اگر به بیشتر فروشنده های موفق نگاه کنید، می بینید که همه آنها همیشه لبخند بر لب دارند. البته این خصوصیت اخلاقی تنها به فروشنده ها محدود نمی شود بلکه به کلیه حرف تعمیم داده می شود.
حتی یک اپراتور هم زمانیکه با تلفن صحبت می کند می تواند به شخصی که آنطرف خط است، لبخند بزند و تمام سعی خود را بکند تا اطلاعات مورد نیاز را در اختیار آنها قرار دهد. باید فایل را طوری طبقه بندی کند که هم مرتب باشد و هم به آسانی قابل دسترسی باشند.
در هر حرفه ای که قرار دارید بهتر است یاد بگیرید که چگونه می توانید کارها سریع تر، بهتر و با یک لبخند بر روی لب هایتان انجام دهید.
اغلب افراد نمی دانند که این خودشان هستند که فیش حقوقیشان را می نویسند. بله البته کسانی هستند که زیر آنرا امضا کنند، اما آنها نیستند که میزان آنرا تعیین میکنند.
یک یا دو مورد از موارد بالا را انتخاب کنید و سعی کنید آنرا به طور مداوم انجام دهید. به نتایج بدست آمده دقت کنید آنقدر آنرا انجام دهید تا جزئی از خصوصیات فردیتان شود. فقط زمانیکه جزئی از شما بشود، می توانید از آن سود ببرید.